سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

فرازهایی از وصیت نامه شهید بیدخ :

آنان که به هزاران دلیل زندگی می‌کنند نمی‌توانند به یک دلیل بمیرند و آنان که به یک دلیل زندگی می‌کنند با همان دلیل نیز می‌میرند .

چه عجیب است داستان آدمی که می داند بعد از مرگ، او را باز خواست می کنند اما بی خیال از یک زندگی آسوده روز را به معصیت می‌گذراند و شب آسوده همراه شیفتگان رؤیاها به خواب می‌رود.

خوشا بحال آنان که جز راه خدا راهی ندارند و جز ذکر خدا یادی ندارند.

زیاد مخواب که فردا باید سالها در زیر خاک بخوابی، زیاد مخور که برای خوردن وقت هاست، زیاد مخند که دلیلی بر خندیدن نیست، به هر کجا می روی بدان سرانجام دیدار آن دنیاست.

خواهرم ...بدان تفنگی که در دست من است چادری است که بر سر توست اگر میل به حفظ سلاحم داری چادرت را سلاحم بدان.

افسوس، افسوس، افسوس بر عمری که گذشت. در کودکی بازی، در جوانی مستی، در پیری سستی، پس کی خدا پرستی؟

برادر امام را تنها نگذارید که فردا باید به غم این اشتباه افسوس‌ها بخورید. فقط این را بدانید که اگر او نبود ما هنوز می بایست سر صف سینما‌ها به سر و کول هم بزنیم، در سالن های قمار به دعوا بپردازیم، حس حقارت و کوچکی ما را عذاب دهد.

از کسی کینه‌ای ندارم جز دشمنان خدا، آمریکا، شوروی و ابرقدرتهایی که حاضرند هزاران نفر بمیرند تا خود بر مسندی که مسند نیست تکیه زنند. به همه مهر می‌ورزم جز دشمنان دینم، ملتم، مذهبم، مکتبم و راهم.

حسین بیدخ ـ پادگان دو کوهه

 





برچسب ها : مردان بی ادعا  ,

شهدا

اگر از ما بپرسی ، می گوییم از نام ما مپرس که از فانی فی الله نام و نشانی باقی نمی ماند. 

وقتی تعالی ارواح ما در مبارزه و جهاد باشد، ریزش کوه نیز نعمتی است که باید شکر گزار آن باشیم، نعمتی که چون آتش ، صَلصال وجود ما را در کوره امتحان می گذاردو ما را به مقام قرب می رساند. کوه ریزش می کند تا ما تزکیه شویم و استقامت پیدا کنیم. راه طولانی است.

منبع: گنجینه آسمانی ص 238

 





برچسب ها : مردان بی ادعا  ,

 

راهیان کربلا را بنگر و به یاد آن ورق پاره های تقویم تاریخ را که می گویید هزار و سیصد و چهل و پنج سال است که از عاشورا می گذرد. و تو از خود می پرسی: پس این همه شور و اشتیاق و این همه شتاب در این راهیان شیدایی کربلا از چیست؟ اینان آن چنان مشتاقانه به جبهه می پیوندند که تو گویی هنوز کاروان سال 61 هجری قمری به بیابان پر درد و بلای کربلا نرسیده است. مگر آنان سر مبارک امام شهید را بر فراز نیزه ندیده اند؟ اما نه، از عاشورا سال 61 هجری قمری، دیگر زمان از عاشورا نگذشته استو همه روز ها عاشوراست. زمان بر امتحان من و تو می گردد تا ببیند که چون صدای« هل من ناصر» امام عشق برخیزد چه کنیم .

 





برچسب ها : مردان بی ادعا  ,

 

شهدا

در دنیا جز نامی و چند عکسی و یک مشت یادگار، ظاهراً چیزی از شهید نمی ماند. اما چشم سِر، در منظر حقیقت،این خون شهید است که در شریان های حیات تاریخی انسان جریان دارد و هیچ فیضی نیست مگر آن که با وساطت شهید نزول می یابد .
منبع: گنجینه آسمانی 271

 





برچسب ها : مردان بی ادعا  ,

 

 



رزمنده ای که آستین دست چپش خالی است تفنگ دوربین داری بر دوش دارد.
تفنگ دوربین دارش نشان می داد که تک تیر انداز است. آن آستین خالی که با باد این سوی و آن سوی می شود، نشانه مردانگی است و این که تو به عهدی که با ابو الفضل بسته ای وفاداری. چیست آن عهد؟«مبادا امام را تنها بگذاری!»





برچسب ها : مردان بی ادعا  ,

شهدا

در هوایی گرم و مرطوب، تنها عشق حسین است که می تواند انسان را به صحنه رزم بکشاند و حسین(ع) مظهر حق طلبی و عدالت خواهی است. در سایه درخت و دیوار، عده ای از بسیجی ها آموزش اسلحه می بینند. روی دیوار نوشته است:« یا همه ما باید بمیریم یا استعمار را در تمام دنیا دفن خواهیم کرد.» و این همه ماجراست.





برچسب ها : مردان بی ادعا  ,

 

احتمالاً زمستان سال 68 بود که در تالار اندیشه فیلمی را نمایش دادند که اجازه اکران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان، فیلمسازان، نویسندگان و ... در جایی از فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله علیها بی ادبی می‌شد. من این را فهمیدم . لابد دیگران هم همین طور، ولی همه لال شدیم و دم بر نیاوردیم. با جهان بینی روشنفکری خودمان قضیه را حل کردیم. طرف هنرمند بزرگی است و حتما منظوری دارد و انتقادی است بر فرهنگ مردم اما یک نفر نتوانست ساکت بنشیند و داد زد: خدا لعنتت کند! چرا داری توهین می‌کنی؟!
همه سرها به سویش برگشت در ردیف‌های وسط آقایی بود چهل و چند ساله با سیمایی بسیار جذاب و نورانی. کلاهی مشکی بر سرش بود و اورکتی سبز بر تنش. از بغل دستی‌ام (سعید رنجبر) پرسیدم: «آقا را می‌شناسی؟»
گفت: «سید مرتضی آوینی است.»

 





برچسب ها : مردان بی ادعا  ,

شهید آوینی:

ما به حول و قوه خدا بر قوه اتم نیز دست خواهیم یافت، اما هرگز بر آن تکیه نخواهیم کرد. و اگر راستش را بخواهید، اصلاً موشک استینگز برازنده دستان ماست، چرا که ما علمدار استمرار نهضت انبیا هستیم و برای تحقق حاکمیت احکام خدا در کُره زمین قیام کرده ایم. آن گاه که موشک استینگز بر شانه یک پاسدار مومن قرار گیرد، ابزار درست در خدمت آن چه که باید، یعنی در خدمت اشاعه توحید بر سراسر سیاره زمین، به کار رفته است. و لیکن ما هرگز بر قدرت آبزار تکیه نخواهیم کرد؛ قدرت حقیقی در جایی دیگر است.

گنجینه آسمانی ص254 





برچسب ها : مردان بی ادعا  ,

قدرت های استکباری که ریشه در کبر شیطانی دارند، توهم و فریبی بیش نیستند و قدرت حقیقی از فقر کامل در مقابل غنی و قادر مطلق است که منشا می گیرد. این چنین است که اراده انسانی ارادت می شود و دست قدرت خدایی از آستین ارادت و بندگی بندگان خوب خدا ظاهر می گردد و جهان کفر زده را تسخیر می کند .
گنجینه آسمانی ص251





برچسب ها : مردان بی ادعا  ,

شهدا

وقتی از این کانال ها که سنگر های دشمن را به یکدیگر پیوند می داده است(شلمچه، عملیات کربلای پنج) بگذری، به فرمانده خواهی رسید، به علمدار. او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت. چه می گویم، چهره ریز نقش و خنده های دل نشینش نشانه بهتری است.
مواضب باش؛ آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم می کنی. اگر کسی او را نمی شناخت، هرگز باور نمی کرد که با فرمانده(شهید حاج حسین خرازی) لشکر مقدس امام حسین(ع) رو به روست.





برچسب ها : مردان بی ادعا  ,
   1   2   3   4   5   >>   >




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 35
    بازدید دیروز : 3
    کل بازدید : 913435
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/1/9    ساعت : 11:11 ع

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات